درباره ی نویسنده
«آنژل واگناشتان» سال 2291 در بلغارستان به دنیا آمد. به دلیل شرایط سیاسی، خانواده به پاریس کوچید. آنژل در فرنسه بزرگ شد اما بعد به بلغارستان بازگشت و به مبارزات ضد فاشیستی پیوست. از سوی فرشیست ها دستگیر و به اعدام محکوم شد. تنها شانس یاری اش کرد که نازی ها با عجله مجبور به ترک بلغارستان شدند. مردم او را در یکی از سلول ها، فراموش شده اما زنده یافتند. بعد از جنگ به سینما روی آورد و چندی نیز با «آیزنشتاین» و نیز با «چارلی چاپلین» همکاری کرد.
نوشته های واگن اشتاین پیچیده و چند وجهی هستند اما او، با استفاده از فانتزی و کاریکاتور، واقعیت های تلخ سیاسی- اجتماعی مانند استعمار، استثمار و نیز نقش سرمایه داری و مذهب را به شکل طنز و کمدی جذابی به خورد تماشاگر می دهد.
یک ماجراجوئی غیر معمول با پایانی خوش
گنجی که دزد دریائی شناخته شده ی قرن پانزدهم « سیلوستر» از خود به جای گذاشته ورد زبان هاست. «دون لوئیس گارسیا» معروفترین ترین دزد دریائی در یاهای غرب و خدمتکارش «پانجو» در پی یافتن این گنج هستند. « شیخ برنینگتون انگلیسی» مخوف ترین دزد دریائی دریاهای شرق و خدمتکارش «یک چشم» نیز در همان راه می کوشند. «کشیش مارکوچیو» نقشه ی تقلبی گنج را به قیمتی گزاف به هردوی آنها می فروشد. این دو دزد دریائی در قرن پانزدهم، در جستجوی گنج، درجزیره ای به هم می رسند و بلافاصله می خواهند آن را دوستانه بین خود تقسیم کندد. ناگهان «مستر اسمیت آمریکائی» در وسط جزیره ظاهر می شود و هر دوی آنها را در« شرکت نفتی قرن بیستمم» خود به استثمار می کشد. دو دزد دریائی در پی سود دنبال مستر اسمبت می دوند. دو خدمتکار آنها اما عاشق دختران بومی شده و زندگی تازه و شادی را با آنها آغاز می کنند.